زومیت: دایناسورها اندامهایی تناسلی با بافت نرم و آسیبپذیر داشتند و استخوانها و فسیلهای کنونی آنها نیز نمیتوانند در تشخیص جنسیتشان به ما کمک کنند.
در اوایل قرن بیستم، این فرضیه مطرح بود که دایناسور مادهی «تیرانوسوروس رکس» (تی رکس) ممکن است بزرگتر و ترسناکتر از همتای نر خود بوده باشد. «رودیارد کیپلینگ» نیز درباره آن چنین نوشت: «مادهی این گونه، از نر آن کشندهتر است.» اما تحقیقات جدیدتر نشان دادهاند که این فرضیه احتمالاً درست نبوده و در حال حاضر تقریباً غیرممکن است بتوان جنسیت بیشتر دایناسورها را بهطور قطعی تشخیص داد. اما چرا اینگونه است؟
مادر و پدر دایناسور
حتی برخی نشانههایی که در نگاه اول آشکار به نظر میرسند، مثلاً اسکلت دایناسوری که روی یک دسته تخم فسیلشده کشف شده، لزوماً شواهد مطمئنی برای تعیین جنسیت نیستند. بهعنوان مثال، در برخی پرندگان امروزی مانند شترمرغهای استرالیایی (امو) یا کاسوآریها که در واقع دایناسورهای زنده به حساب میآیند، این نرها هستند که از جوجهها مراقبت میکنند. اکنون تصور میشود که دایناسور عظیمالجثهای مانند «اسپینوسورس» نیز احتمالاً از جمله گونههایی بود که الگوی مشابهی در مراقبت والدین از فرزندانش داشت.
زمانی که تنها یک نمونه در اختیار دارید، واقعاً چگونه میتوان با اطمینان تفاوت میان نر و ماده را تشخیص دهید؟
- دکتر دیوید هون
یک نشانه قویتر برای تشخیص ممکن است وجود ساختاری بهنام «بصل النخاع» یا «استخوان مدولا» باشد، البته نه همیشه. همانطور که در پرندگان ماده دیده میشود، دایناسورهای ماده نیز این ساختار موقتی را برای ذخیرهی کلسیم جهت ساخت پوستهی تخم تشکیل میدادند. این ساختار پس از تخمگذاری بهطور کامل ناپدید میشد.
دکتر «دیوید هون»، دیرینهشناس دانشگاه کوئین مری لندن، میگوید: «وقتی در بدن یک حیوان این نوع استخوان را پیدا میکنیم، به احتمال زیاد حیوان در آستانه یا درحال تخمگذاری است. بنابراین با اطمینان نسبی میتوان گفت که ماده است.»
هون در گفتوگو با آیافال ساینس، توضیح میدهد: «مشکل اینجاست که نبود استخوان مدولا بهمعنای نر بودن نیست. ممکن است حیوان مادهای باشد که هنوز به سن تولیدمثل نرسیده یا بیشازحد پیر یا بیمار است، یا شاید چند هفته پیش تخمگذاری کرده و حالا فقط روی تخمها نشسته است. پس اگر این استخوان را پیدا کنیم، خیلی مفید است؛ اما اگر نباشد، اطلاعات چندانی به ما نمیدهد.»
چند سال پیش، پژوهشگران برای نخستین بار موفق به کشف «کلواک» فسیلشدهی یک دایناسور شدند؛ این کشف هنگام بررسی فسیل یک «سیتاکوسور» از چین صورت گرفت. کلواک که در برخی پرندگان، خزندگان و دوزیستان نیز وجود دارد، مجرایی چندمنظوره بود که بسته به نیاز حیوان، برای دفع و نیز جفتگیری مورد استفاده قرار میگرفت.
اندام تناسلی دایناسورها به دلیل بافت آن، در فسیلها حفظ نشده است
بااینحال، همانطور که دکتر هون اشاره میکند: «داشتن اندام تناسلی بیرونی یک سیتاکوسور بهتنهایی نمیتواند نشان دهد که حیوان نر بوده یا ماده؛ زیرا آناتومی داخلی قابل مشاهده نیست.» این بخش داخلی جنس نرمتر و چسبناکتری دارد و به همیندلیل، بسیار کمتر احتمال میرود که حفظ شود.
متأسفانه، همین ساختارهای داخلیاند که برای تشخیص نوع دقیق اندام تناسلی در دایناسورها مورد نیازند؛ چرا که کلواک هم در نرها وجود داشته و هم در مادهها و اندامهای جنسی واقعی درون آن قرار داشتهاند.
از آنجایی که دانشمندان هیچ اندام جنسی دایناسوری در اختیار ندارند، بهترین راه برای تمایز بین نرها و مادهها بررسی «دوریختی جنسی» است؛ یعنی ویژگیهای ظاهری خاصی که معمولاً با یکی از دو جنس در ارتباطاند. برای مثال، در بسیاری از حیوانات، از جمله انسان، نرها بهطور میانگین از مادهها بزرگترند و ممکن است همین الگو در برخی دایناسورها هم وجود داشته باشد.
اما یافتن شواهدی برای این موضوع کار آسانی نیست. برای نشاندادن این دشواری، هون و همکارانش دوریختی جنسی را در گونهای از کروکودیلها به نام «گاریال» بررسی کردند؛ گاریالها ممکن است مدلی مناسب برای مطالعه دایناسورها باشند، زیرا تشخیص نر و ماده در آنها بهظاهر ساده است: نرها یک زائدهی گوشتی به نام گارا در انتهای بینی دارند، اما مادهها فاقد این زائده هستند.
بااینحال، هنگامی که پژوهشگران تلاش کردند فقط از روی اسکلت گاریالها جنسیت آنها را تشخیص دهند، دریافتند که با وجود بزرگتربودن تقریباً همیشگی نرها، انجام این کار بهطرز مطمئن امکانپذیر نیست. بنابراین در غیاب بافت نرم، تشخیص جنسیت دایناسورها تنها از روی استخوانها بسیار مشکل خواهد بود؛ بهویژه با توجه به اینکه تعداد نمونههای دایناسوری بسیار کمتر از گونههای زنده مانند گاریالها است.
دکتر هون توضیح میدهد: «بیشتر دایناسورها، و منظورم از بیشتر، چیزی حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد است، تنها از روی یک اسکلت یا یک نمونه شناخته شدهاند، که آن هم ممکن است بسیار ناقص باشد. پس اگر فقط یک نمونه در اختیار دارید، واقعاً چه کسی میتواند بگوید تفاوت بین نر و ماده چیست؟»
اما اوضاع از این هم پیچیدهتر است؛ هون توضیح میدهد که دایناسورها ویژگی منحصر بهفردی دارند: «آنها بسیار بسیار کند رشد میکردند، یعنی تا سنین نسبتاً بالا به اندازهی کامل خود نمیرسیدند. بنابراین، وقتی دایناسورها را بررسی میکنید، فقط تعداد اندکی از آنها واقعاً به بیشینهی اندازهی خود رسیدهاند و همین مسئله باعث میشود که تشخیص نر و ماده براساس اندازه بدن بهتنهایی غیرممکن شود.»
به بیان دیگر، حتی اگر نرهای بالغ واقعاً بزرگتر از مادههای بالغ باشند، یک مادهی پیر احتمالاً همچنان از یک نر جوان بزرگتر خواهد بود. بنابراین، اندازهی بدن، شاخص چندان مفیدی نیست. دستکم نه تا زمانی که با نمونههایی بسیار بیشتر سر و کار داشته باشیم.
اما دایناسورها نیز درست مانند گاریالها با آن بینیهای عجیبوغریبشان، ممکن است اشکال دیگری از دوریختی جنسی را نشان داده باشند؛ مثلاً نرها ممکن است دارای ساختارهای ظاهری منحصربهفردی بوده باشند که از آنها برای جلب توجه مادهها یا مبارزه با رقیبان استفاده میکردند.
بااینحال، به گفتهی دکتر دیوید هون، هیچ دایناسوری وجود ندارد که واقعاً ساختارهای قانعکنندهای برای نمایش جنسی یا نبرد بین نرها داشته باشد. مگر شاید یک استثنا: دایناسور کوچکی به نام «خان» که هون میگوید کمی شبیه یک شترمرغ عجیبوغریب به نظر میرسیده است.
حدود ده سال پیش، پژوهشگران جفتی از این اوویرپتورها را پیدا کردند که در کنار یکدیگر مرده و تقریباً از هر نظر با هم یکسان بودند، جز تفاوتی ظریف در استخوانهای دم. به نظر میرسید که یکی از آنها برای بالا و پایین بردن دم خود توانایی خاصی داشته، احتمالاً برای نمایش پرهای دم خود به شیوهای شبیه طاووس که در چارچوب رفتارهای نمایشی جنسی قرار میگیرد.
هون در توضیح این کشف خاص میگوید: «من معمولاً بسیار محتاط هستم و نمیخواهم بیش از حد تفسیر کنم، اما این مورد واقعاً نمونهای قابلتوجه از دوریختی جنسی است.»
تاکنون، پژوهشگران موفق به کشف هیچ جفت دیگری از خان که نشاندهندهی رفتارهای جفتگیری در آنها باشد، نشدهاند و همچنین ویژگی مشابهی در سایر گونههای دایناسوری نیز یافت نشده است. بااینحال، این شترمرغ دمپری منقرضشده نشان میدهد که دوریختی جنسی احتمالاً در میان دایناسورها وجود داشته و یافتن شواهد بیشتر از آن، دور از انتظار نیست.
مطالعهای روی فسیل ۷۰ میلیون ساله یک دایناسور اردکمنقار در رومانی، به کشف ساختارهایی شبیه گلبولهای قرمز خون و بقایای پروتئینی در یک تومور باستانی منجر شده است. این یافتهها نشان میدهد که مطالعه «پالئوپروتئومیکس» (تحلیل پروتئینهای باستانی) میتواند به درک تکامل سرطان و شناسایی مکانیسمهای مقاومت در برابر تومور کمک کند.